جدول جو
جدول جو

معنی تزلزل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تزلزل کردن
تعثّرٌ
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تزلزل کردن
Waver
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تزلزل کردن
hésiter
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تزلزل کردن
দোলাচল করা
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
تزلزل کردن
تذبذب کرنا
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به اردو
تزلزل کردن
kararsız olmak
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تزلزل کردن
kuyumbayumba
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تزلزل کردن
vacilar
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تزلزل کردن
schwanken
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تزلزل کردن
коливатися
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تزلزل کردن
wahać się
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تزلزل کردن
动摇
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تزلزل کردن
hesitar
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تزلزل کردن
esitare
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تزلزل کردن
twijfelen
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تزلزل کردن
колебаться
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به روسی
تزلزل کردن
สับสน
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
تزلزل کردن
ragu
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تزلزل کردن
हिचकिचाना
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به هندی
تزلزل کردن
להסס
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به عبری
تزلزل کردن
ためらう
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تزلزل کردن
망설이다
تصویری از تزلزل کردن
تصویر تزلزل کردن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

واگشودن باز گشودن باز تاراندن از هم گشادن (چیزی را) تجزیه کردن، فانی کردن (چیزی را) بگذاختن محو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بی ثبات کردن، ناامن کردن، لرزاندن، به جنبش درآوردن، به لرزه انداختن، سست کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
Analyze
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
analyser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
анализировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
analysieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
аналізувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
analizować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
分析
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
analisar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
analizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
analizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
analyseren
دیکشنری فارسی به هلندی